دلـم گـرفته است ...
نه اینـکه کسی کاری کرده باشد، نه ...
من آنقدر آدم گریز شده ام ،
که کسی کارش به اطراف من هم نمی رسد..
دلم گرفتـه است که آنچه هستم را نمی فهمند ...
و آنچه هستند را میپذیرم ...
و دنیـا هم به رویش نمی آورد این تنـاقض را ...
نه اینـکه کسی کاری کرده باشد، نه ...
من آنقدر آدم گریز شده ام ،
که کسی کارش به اطراف من هم نمی رسد..
دلم گرفتـه است که آنچه هستم را نمی فهمند ...
و آنچه هستند را میپذیرم ...
و دنیـا هم به رویش نمی آورد این تنـاقض را ...